اجتماعی

آزار جنسی در محل کار

آزار جنسی در محل کار

 مهسا در یک شرکت خصوصی حسابدار است.وارد آسانسور می‌شود؛ با یکی از همکارانش روبه‌رو می‌شود. سلام می‌کند و پس از بسته شدن در آسانسور، همکارش به سمتش آمده و به سرعت او را می‌بوسد. در آسانسور باز می‌شود. همکار مهسا به سمت اتاق خودش می رود  و مهسا مات و مبهوت در آسانسور باقی می‌ماند. مهسا این موضوع را فقط به یکی از دوستان صمیمی‌اش گفته ؛ برای اینکه شغلش را از دست ندهد، نه مدیر خودش را باخبر کرده و نه به خانواده‌اش چیزی گفته است. او متاهل است و یک پسر دارد. هر روز به محل کارش می‌رود و با همان همکار مرد مواجه می‌شود. به همسرش چیزی نگفته و معتقد است این اتفاق فقط یک حادثه خارج از کنترل آن مرد بوده و دیگر تکرار نمی‌شود.

واقعیت این است که اشتغال زنان در دهه اخیر در سراسر دنیا، آمار رو به رشد سریعی داشته و همین موضوع باعث شده موقعیت زنان آسیب‌پذیرتر از گذشته شود. بر اساس اعلامیه سازمان بین‌المللی کار، آزار جنسی در محل کار، بارزترین مصداق تبعیض جنسی است و به همین دلیل ناقض حقوق بشر است. نسل فردا در گفت و گو با دکتر روناک عشقی،سکس تراپیست و روانشناس به بررسی موضوع آزار جنسی در محیط کار پرداخته است.متن کامل این گفت و گو را از نظر می گذرانید.

مصادیق آزار جنسی در محیط کار چیست؟

هر نوع توهین، تحقیر و سوء استفاده جنسی که با فریب، تهدید، پیشنهاد و… باشد، آزار جنسی تلقی می شود. آزار جنسی طیفی دارد از خشن ترین حالت که در شکل تجاوز است تا شیوه های نرم‌تر که با تطمیع یا فریب فرد مقابل صورت می پذیرد.تجاوز، نظر دادن درباره بدن زن، لمس کردن بدن زن،تعریف جوک‌های نامناسب در محیط کار و … همگی از مصادیق آزار جنسی تلقی می‌شوند. گاهی این آزار از طریق فریب کارفرما با دادن وعده مقام و منصب به یک زن و سوء استفاده جنسی از او صورت می پذیرد. گاهی نیز با تهدید و ارعاب کارفرما، کارمند و زیر دست او ترس از دست دادن شغل خود را دارد و به دلیل وضع بد اشتغال و اقتصاد، خصوصا اگر سرپرست خانوار باشد، ممکن است به پذیرش چنین آزارهایی از سوی بالا دست یا همکار خود تن بدهد.گاهی این آزار جنسی از طریق ارسال پیامک یا کلیپ‌هایی با محتوای جنسی صورت می‌پذیرد و فرد برای اینکه موقعیت کاری‌اش در معرض خطر قرار نگیرد،ترجیح می دهد راجع به این مشکل با کسی صحبت نکند.  این موضوع خصوصا زمانی که امنیت شغلی فرد به رضایت فرد بالا دست بستگی داشته باشد، بیشتر صدق می کند، خصوصا اگر فرد آزار دهنده، همان کارفرما یا شخص بالا دست او محسوب شود. غافل از اینکه اگر برخورد صحیحی در مقابله با این پیامک ها و کلیپ های با محتوای جنسی صورت نگیرد، ممکن است همین موضوع،آغازی برای بروز رفتارهای واقعی جنسی علیه یک زن در محیط کاری باشد. همین موضوع و نداشتن امنیت لازم، سبب شده بسیاری از زنان سرپرست خانوار و زنان مطلقه سعی در پنهان داشتن این موضوع داشته باشند و خود را متاهل و حتی مجرد معرفی کنند.البته نباید این موضوع را انکار کرد که گاهی تیپ شخصیتی خود زن هم در ایجاد این مزاحمت ها می تواند دخیل باشد؛برخی از زنان به دلیل عدم توازن قدرت و موقعیت در محیط کاری، برای به دست آوردن این توازن و نیز قرار گرفتن در موقعیت بهتر و جلب حمایت کارفرمای مرد با یک نگاه منفعت طلبانه سعی می کنند باج هایی را به شکل تامین منافع جنسی مردان بالا دست خود در شکل های مختلف در محیط کار به آنها بدهند که بتوانند مراتب ارتقای شغلی را سریع تر طی کنند. البته در این مورد هم باز نمی توان کاستی هایی را که در مبحث حقوق زنان در جامعه وجود دارد و نامتوازن بودن زنان و مردان در به دست آوردن فرصت های بهتر نادیده گرفت. شاید اگر شرایط اجتماعی بهتری را برای زنان ایجاد کرده بودیم، چنین انگیزه هایی هر چند اندک و هر چند غلط در میان برخی از زنان ما وجود نداشت. به چنین زنانی باید گفت پیشرفت و ارتقای شغلی از طریق باج دادن جنسی به کارفرما، یک راه حل غلط است که خیلی سریع منجر به سقوط آنان خواهد شد و یا سبب می شود فرد در ورطه تکرار و تداوم چنین روابطی قرار بگیرد؛ به طوری که بقای او در جایگاه شغلی اش منوط به تداوم روابط جنسی با کارفرما یا بالادست او باشد.منظور من این است که این نوع باج دادن ها، تنها به یک بار ختم نخواهد شد و تمام شخصیت و روح زن را نشانه می رود.در بسیاری از موارد هم دختران مجرد خصوصا شاغلین در شرکت‌های خصوصی با وعده و وعید های ازدواج و تحت تاثیر فرهنگی که می گوید دختر باید زرنگ باشد و موقعیت ازدواج را خودش ایجاد کند، وارد ارتباطات جنسی با کارفرما یا همکاران خود می شوند؛ غافل از اینکه اکثر این گونه روابط هرگز به ازدواج منتهی نمی شود. گاهی نیز در محیط کار، کارفرما فرد را مجبور می کند طوری رفتار کند یا پوشش او به نحوی باشد که با ارزش‌های اعتقادی او همخوانی ندارد؛ مثلا برای حفظ پوزیشن اجتماعی موسسه یا سازمان خود، زنان را مجبور به دست دادن با مردان می کنند یا از آنان می خواهند پوشش و آرایش خاصی داشته باشند. یا مثلا شوخی های فیزیکی با زنان داشتن، نظیراینکه موقع صحبت کردن دست بر شانه فرد بگذارند و بدن او را لمس کنند، نه فقط قسمت های خصوصی بلکه هر قسمت از بدن که لمس آن به فرد، احساس شکسته شدن حریم خصوصی اش را القا می کند؛ تمامی این موارد هم می تواند جزو آزار جنسی در محیط کار تلقی شود.

چرا زنان پس از اینکه مورد آزار جنسی در محیط کار قرار می گیرند،ترجیح می دهند سکوت اختیار کنند و در ارتباط با این موضوع با کسی صحبت نکنند؟

شرایط فرهنگی جامعه ما به نحوی است که در چنین مواردی، زن یک قربانی از پیش متهم است. به این معنا که به جای توبیخ فرد آزار دهنده، این زن است که در مظان اتهام قرار می گیرد و رفتار او را تحریک کننده برای وقوع چنین آزارهایی قلمداد می کنند. از طرفی یک نکته ریشه‌ای تر در این بین وجود دارد؛ اینکه ما از همان کودکی، آموزش جنسی درستی به فرزندان خود نداده ایم. افراد باید این مهارت را از همان دوران کودکی آموزش ببینند که بدن من متعلق به خود من است و دیگری حق ندارد بدون اجازه من به آن دست بزند.خصوصا بخش های خصوصی بدن! در نبود چنین مهارتی است که ممکن است فرد دست کشیدن همکار روی شانه ها و یا روی بدنش را بهانه‌ای برای صمیمیت تلقی کند؛ در صورتی که اگر این مهارت از کودکی به فرد القا شده بود، او متوجه می شد که این عمل، نوعی وارد شدن به حریم خصوصی فرد و آزار محسوب می شود. اینکه فرد هنوز یاد نگرفته در برابر هر نوع لمس نامناسب که احساس و هیجان منفی در او به وجود می‌آورد، باید برخورد قاطعانه داشته باشد و به آن “نه” بگوید، می تواند معضل ساز باشد. مسئله دیگر این است که هنوز جامعه ما به یک زن یا یک دختر تضمین نداده که اگر چنین شرایطی برای او به وجود آمد و مورد آزار جنسی در انواع مختلف آن قرار گرفت، می تواند با اطمینان به یک مرجع بالادست بیان کند و اطمینان داشته باشد که در مظان اتهام قرار نخواهد گرفت و این برخورد از جانب این مقام بالادست با دقت تمام پیگیری خواهد شد و فرد مورد حمایت این مقام قرار خواهد گرفت. گاهی در نبود چنین حمایتی و وجود این نوع نگرش که “همیشه زن مقصر است” فرد ترجیح می دهد این مشکل را به کارفرمای خود نگوید.مراجعی داشتم که می گفت”‌وقتی به کارفرمای خود گفتم که فلان همکار، من را مورد آزار جنسی قرار داده، او به جای حمایت از من، از این موضوع پشیمان بود که چرا زودتر خودش دست به سوء استفاده جنسی از من نزده است!!”
خانواده ها هم برخورد درستی با این موضوع ندارند؛خانواده هایی که در این شرایط به جای حمایت از زن به سرزنش او می پردازند و مانع از حضور اجتماعی او در جامعه خواهند شد، طبیعی است که در چنین شرایطی این زنان هستند که به قربانیان خاموش آزارهای جنسی در محیط کار تبدیل شوند و سکوت اختیار کنند. از طرف دیگر زنان ما هنوز خود ابرازی شجاعانه را یاد نگرفته اند؛ به این معنا که هنوز یاد نگرفته اند چگونه در این شرایط بدون از دست دادن موقعیت های شغلی‌شان، مخالفت خود را به طور قاطعانه با چنین برخوردهایی نشان بدهند.  در اکثر موارد یک زن می تواند شجاعانه و با احترام، حد و مرز روابط خودش را به یک مرد نشان دهد و باعث کناره گیری مردانی شود که نسبت به او چشم طمع دوخته اند. با چنین برخوردهایی است که یک مرد متوجه می‌شود این زن طعمه مناسبی برای او نیست و خود را کنار می کشد. زنان ما هنوز مهارت چنین رفتارهایی را به دست نیاورده  اند، یا آن قدر منفعل اند که اجازه می دهند از آنها به راحتی سوء استفاده شود و یا آن قدر پرخاشگرانه برخورد می‌کنند که دود آن به چشم خودشان می رود و به قیمت از دست رفتن موقعیت کاری خودشان تمام می شود. زنان ما حد وسط برخورد با چنین معضلاتی که همان خودابرازی شجاعانه است را فرا نگرفته اند.
زنان ما بین کنار آمدن با آزارهای جنسی در محیط کار و دعوا کردن و جنگیدن با آن، حد وسط را یاد نگرفته اند؛ اینکه با احترام به فرد مقابل بگویند “من فرد مذهبی هستم و تمایلی به دست دادن با شما ندارم” یا ” من تمایلی به دوستی و ایجاد ارتباط با همکارانم در محیط کاری ندارم” و … اهمیت دارد.همچنین کارفرما یا بالا دست در هر سازمان و موسسه ای باید از همان روز نخست که اقدام به استخدام زنان می‌کند، به آنها اطمینان بدهد که هر گونه سوء رفتاری که از جانب زنان به او گزارش شود، حتما پیگیری خواهد شد و زنان کارمند می  توانند بر روی حمایت او حساب باز کنند.

آزار جنسی در محیط کار، چه پیامدهایی را به لحاظ روانی بر زنان خواهد گذاشت؟

احساس مورد سوء استفاده قرار گرفتن، احساس قربانی بودن، درماندگی، احساس ضعیف بودن، کمبود اعتماد به نفس، طرد شدگی و انزوای اجتماعی و افت عملکرد شغلی، اضطراب و افسردگی شدید و … از نتایج این گونه آزارها در محیط شغلی است. زنان در این شرایط احساس می  کنند جنسیتشان مانع از پیشرفت آنان در جامعه است و مجبورند برای زنده ماندن در چنین جامعه ای مدام به مردان باج بدهند.نگاه منفی نسبت به دنیا، جامعه و جنسیت خود از عواقب این گونه آزارها و سوء استفاده‌هاست. زنان در چنین شرایطی، احساس ارزشمندی شغلی خود را که ورای منافع مادی حاصل می شود، از دست می‌دهند. در نبود رضایت شغلی، احساس خود ارزشمندی هم کاهش پیدا می کند که این نوع نگاه نیمی از اعضای جامعه را فلج می کند و مانع از تاثیرگذاری آنان در رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی جامعه خواهد شد و جامعه را به رکود می‌کشاند.

آزار جنسی در محل کار

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا