فرهنگ و هنر

عقاید دکتر شریعتی

نقد آثار شریعتی

امروز از گوشه و کنار شاهد برچسب‌هایی نظیر آخوند کراواتی، ایدئولوگ جمهوری اسلامی و نظیر این‌ها برای علی شریعتی هستیم.

قصدم روا یا ناروا خواندن این عناوین نیست؛ بلکه سعی دارم نقدی کلی بر دیدگاه غالب، نسبت به علی شریعتی داشته باشم.

اما به گمان من باید زوایای تاریخی قضیه را هم در نظر گرفت و عمیق‌تر به مسئله نگاه کرد.

امروزه ما در جهان پست مدرن که شاهد فروپاشی تمام اندیشه‌های ایدئولوژیک هستیم و حتی منتقدان غرب نظیر “هایدگر” نیز اذعان می‌کنند که نظام لیبرالیسم هم به‌عنوان یک نظام ایدئولوژیک به پایان راه خود رسیده است، نگاهی عاقل اندر سفیه به تاریخ داریم و نقدمان نسبت به شخصیت‌های تاریخی از منظر عقل پست مدرن است. ما در دوره‌ای زیست می‌کنیم که یأس و ناامیدی از ویژگی‌های بارز این دوره است. در نظر داشتن هرگونه نفع جمعی و تفکر آرمان‌گرایانه، جای خود را به فردگرایی داده است. جهانی که در آن به قول ‌”نیچه”: هیچکس تیر شوق را به دور دست‌ها پرتاب نمی‌کند.

اما آیا نگریستن به تاریخ از چنین منظری می‌تواند قضاوتی درست را به همراه داشته باشد؟

همه صحبتم بر سر این مسئله است که هر دیدگاهی را باید نسبت به زمان و مکان خودش سنجید و جدا کردن پدیده‌ها از کانتکست و زمینه طبیعی‌شان دردی را دوا نخواهد کرد.

نگاه علی شریعتی به تاریخ

از این منظر می‌توان علی شریعتی را متفکری دانست که به ابعاد تاریخی پدیدارها توجه دارد و آن‌ها را در کانتکست خودشان مطالعه می‌کند. علی شریعتی در دورانی زیست می‌کرد که تفکر ایدئولوژیک، تفکر رایج زمانه است. دوران او، دوران ایمان به اتوپیایی است که روزی برای بشر حاصل خواهد شد، از طرفی هم دوران وی دوران به حاشیه رفتن تفکر دینی و سنتی نیز هست. شریعتی هیچ‌گاه دین را از منظر مدرنیته مورد انتقاد قرار نمی‌دهد؛ بلکه آن‌را در کانتکست طبیعی خودش؛ یعنی دوره سنت بازخوانی می‌کند. نگاه کنید به کتاب “تشیع علوی و تشیع صفوی”. او این نکته را همواره در نظر دارد که هرگاه مفاهیم را از بالا به پایین بنگیریم آن‌ها را وارونه خواهیم یافت.

شریعتی هیچ‌گاه مانند متفکران سنتی معاصر خود، مدرنیته را از منظر سنت مورد نقد قرار نمی‌دهد، بلکه آن‌را با متر و معیار دوران مدرن می‌سنجد. در کتاب “فاطمه فاطمه است”، شبه روشنفکرانی را هدف قرار می‌دهد که فکر می‌کنند با کز کردن کنج کافه‌ها و ملبس شدن به لباس فرنگی‌ها، تبدیل به انسان مدرن می‌شوند؛ در حالی که از آن شور حرارت انقلابی که خاصه انسان مدرن است، در خود نمی‌یابند.

به گمان من، بزرگ‌ترین درسی که از شریعتی می‌توان گرفت، نه خوانش سیاسی او از اسلام، بلکه نگاه تاریخی او به مسائل است. نگاهی که همواره اقتضائات تاریخی را مد نظر دارد.

قضاوت دکتر شریعتی

قضاوتمان از علی شریعتی وقتی دردناک می‌شود که نگاهی به جهانی که ما ایرانیان در آن زیست می‌کنیم، بیندازیم. ما هنوز قبای مدرنیته را بر تن نکرده، مشغول گز کردن پست مدرنیته هستیم. از طرفی هنوز آرمان‌های ایدئولوژیکِ دوران مدرن را در سر می‌پروانیم. عده‌ای به فکر احیای تفکر چپ افتاده‌اند و عده‌ای سنگ لیبرالیسم را به سینه می‌زنند، برخی هنوز می‌خواهند جهان کفر را به تصرف اسلام درآورند. هنوز تخت جمشید کعبه ملی‌گرایانی است که گویا از فاشیسم درس عبرت نگرفته‌اند.

و از طرفی هم با یأس، پوچی و فردگرایی که خاصه تفکر پست مدرن است، دست به گریبانیم. و در این خلاء دردناکی که گرفتارش هستیم، ناامیدانه امثال شریعتی را به باد نسبت‌های ناروا گرفته‌ایم.

نویسنده : پرند احراری

ناگفته‌هایی از زندگی علی شریعتی / پوران شریعت رضوی ازخاطرات همسرش می گوید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا