صدا و سیما کلید
نقش صدا و سیما در جامعه
امروزه صدا و سیما، نقش کلیدی را در زمینههای مدیریت جمعی و فردی یک جامعه آرمانی برعهده دارد و جزئی از کلیترین شکل جامعه است که بهصورت یک رسانه چند منظوره به داخل و خارج کشور عرضه میشود. در اینکه همکاری میان صدا و سیمای کشورمان با ترکیه یا هر کشوری دیگر، میتواند نظام ساختاری این بخش جدی و تأثیرگذار را در جامعه استحکام بخشد، جای هیچ شبههای نیست؛ اما چرایی اینکه صدا و سیما برای تبادل اطلاعها و تجربه در این زمینه، بهطورمشخص صدا و سیمای ترکیه را هدف قرار داده است، پرسشی است که پاسخ آن به سطح سلیقه عموم جامعه برمیگردد. در این شرایط جا دارد به این نکته مهم اشاره کنیم که پخش سریالهای ترکیهای مانند «کلید اسرار» نشان داده است که مخاطبان تلویزیون در کشورمان به تماشای چنین روایتهای نامعقولی عادت دارند و این عادات میتواند موجب اشاعه خرافهپرستی در جامعه شود.
**پارسی سخن بگو
نظام مهندسی شده سازمان صدا و سیمای ترکیه با اهداف همسوکردن مخاطب به اندیشههای درونی کشور خود، نشان میدهد که این سازمان در این کشور یک بانک اطلاعاتی قوی از جامعه خود را به دیگر کشورها عرضه میکند. اما سازمان صدا و سیمای کشورمان در برخورد با اطلاعات آماری و فردی جامعه چه امکانی برای تبادل اطلاعات دارد و آیا سریالها و برنامههایی که داخل کشور تولید میشوند، به اندازه نیمی از جاذبه سریال «کلید اسرار» در کشور مذکور مورد استقبال قرار میگیرد یا خیر؟
درحال حاضر این ارگان مهم و عظیم در کشورمان، با رکود فکری مواجه شده است؛ زیرا همانگونه که بهوفور دیده میشود، تکرار سریالهایی مانند امام علی، مختارنامه، شب دهم، وفا و… تنها دارایی صدا و سیما برای عرضه در ماه محرم است. این درحالی است که سریالی مانند پایتخت، با توجه به تعداد فصول موجود آن در آرشیو، بهطور غیرقابلکنترلی جای خالی برنامههای سرگرمکننده را در شبکههای استانی و تازه تأسیس این ارگان پر کرده است. از سوی دیگر (که جای بسی تأسف دارد)، سریالهای کرهای مانند جواهری در قصر، افسانه جومونگ، امپراطور دریا و… به طوروحشتناکی بر تفکر خرافی جامعه تأثیر گذاشته است. با همه این تفاسیر، به این نتیجه میرسیم که بیگانگان بهتر از صدا و سیمای بهنسبت خودی، رگخواب بیننده امروزی جامعه ما را در دست گرفتهاند.
باید اعتراف کرد که فقط بخش خبری صداوسیما، بهمعنای واقعی کلمه، بهخوبی و در پارهای موارد با رتبه بالا، از آزمون مخاطبسنجی بیرون میآید. خوانندگان این مطلب میدانند که ادبیات ایران، بهخصوص ادبیات کلاسیک و سنتی، دارای بنمایههای فراوانی برای تبدیلشدن به یک اثر رسانهای و دراماتیک است؛ اما این دانستن تنها کافی نیست. باید سعید نعمتالله را بابت ملودرامهای شکنندهاش ملامت کنیم. باید سیروس مقدم را خائن به صدا و سیما بدانیم؛ زیرا اگر پایتخت به شکل درستی در شبکههای داخلی عرضه میشد، بهترین نمونه یک خانواده ایرانی را به تصویر کشیده است. باید حسن فتحی را که تلویزیون را کنار گذاشته و با شهرزاد پز سینمایی به خود میگیرد و خود را با سریالهای جهانی مانند بازی تاج و تخت همردیف میداند، سرزنش کنیم؛ چراکه همه این بزرگان میتوانستند با تعهد به فرهنگ و هنر این مرز و بوم، مخاطبان را از دیدن سریالهای پوچ و توخالی ترکیه و شخصیتی مانند فاطما گل دور کنند و به یاد سائقهایی اندازند که در حال نابودی در کشورمان است.
**سکانس آخر
درواقع نیت خوب امضای این تفاهمنامه بر همگان روشن است؛ اما مسئله این است که چرا تاکنون وجود چنین تفاهمنامهای احساس نشده است؟ چرا کشوری مانند ترکیه باید در این جایگاه قرار گیرد که خود در زمینه صدا و سیما، به استیصال خالص رسیده است؟ پاسخ به این سؤال، نوشتاری نیست؛ باید دید ترکیه چه برگ برندهای برای صداوسیمای کشورمان رو میکند. در آخر باید این نکته را یادآور شد که کشور ما اگر بهاندازهای که به حاشیه میپردازد، به اصل موضوع در زمینه رسانه توجه داشته باشد، میتواند بدون نیاز به صداها و سیماهای دیگر خود را در دل مخاطبان جا کند.
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی
صدا سیما ، رسانه یا اُبژه / کارکرد فنی صدا و سیما
یک برخورد خسمانه / برخورد ناعادلانه صداوسیما با دولت