فرهنگ و هنر

سینمای دفاع مقدس

شکل گیری سینما دفاع مقدس

از ابتدایی‌ترین گونه سینمایی که در سینمای ایران شکل گرفت تا انتهایی ترین پروژه‌هایی که در حال اکران هستند، همواره مخاطب ایرانی دنبال نمادی از 8 سال دفاع از مرز و ناموس این سرزمین است که از هویت ملی این مبارزه سلحشورانه دفاع کند. هرگاه حرف از ژانر دفاع مقدس در سینما می‌شود، اکثر غالب سینما دوستان نام پُر آوازه «آژانس شیشه‌ای» ساخته ابراهیم حاتمی کیا به زبان می‌آورند و به همین دلیل باید نوشت: این فیلم اگرچه حرف دل بسیاری از بازماندگان را منتشر کرد؛ اما نقایصی به آن ایراد می‌شود که در نهایت به مفهوم دفاع از سینمای دفاع مقدس و مابه ازای بیرونی آن حتی نزدیک هم نشده. در واقع سینمای ایران در طی این سال‌ها بسیار از سوژه جنگ تحمیلی بر این سرزمین سوءاستفاده کرده است توانسته چهره‌هایی را وارد این صنعت کند که هیچ کدام در خواب هم نمی‌دیدند که روزی یک سلبریتی باشند.

*خاستگاه سینمای دفاع مقدس

اگر مهم‌ترین و دیده شده ترین آثار سینمای جهان را زیر نظر بگیریم و به بخش‌های مبارزه‌ای حق علیه باطل دقت کنیم می‌بینیم تمامی این کشورها به گونه‌ای خود را مظلوم نشان می‌دهند که حتی مخاطب کشور مهاجم را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اگر دقت کنیم هیچ کدام از آثار جهانی که در حوزه جنگ جلوی دوربین می‌روند، چهره آشکار و شخصیت ساختار مندی را از دشمن خود به نمایش نمی‌کشند؛ اما در سریالی مانند «نابرده رنج» چهره و شخصیت ساخته شده از دشمن خود را می‌بینیم که می‌تواند بر مخاطب خودی تاثیر معکوس داشته باشد. در فیلم «نجات سرباز رایان» ساخته استیون اسپیلبرگ حق در سرتاسر این فیلم با فرد جوینده است و پیرنگ آن یک ضد قهرمان پیشرونده است که می‌تواند اشک مخاطب را جاری کند؛ اما مضحک‌ترین شکل چهره‌ای که سینمای ایران از 8 سال دفاع جنگ و بمب باران نشان داده سری فیلم‌های «اخراجی‌ها» ساخته مسعود ده نمکی است که می‌خواهد در یک ژانر همه دغدغه‌های اجتماعی – اقتصادی – فرهنگی و … را بیان کند؛ اما پرسش بزرگ این است که چرا سینما باید از جنگ و خون ریزی روایت کند؟ بزرگ‌ترین دلیل آن یکپارچه سازی اندیشه در حوزه‌ای است که همه از آن صحبت می‌کنند و هیچکس نمی‌داند چه اتفاقی رخ داده است. این گونه است که وقتی اشتباها یک واقعه تاریخی به جهت افراطی روایت می‌شود، مردم برای پوزخند زدن به این برهه زمانی وارد سالن‌های سینما می‌شوند. در چنین حالتی است که جامعه به جای هم اندیشی در برابر یک رخداد بسیار مهم و تاثیر گذار، به پوشش‌های گروهی کوچکی و دسته‌های شعار دهنده بی مغزی تبدیل می‌شوند که اصلا نمی‌دانند چرا با چنین واقعه‌ای مخالفت می‌کنند.

*از «چ» بگویم که تو خوشبخت شوی

اما در این بلبشو محمد حسین مهدویان تنها مولفی است که چهره واقعی این رویداد مهم در انقلاب کشور ما را نشان می‌دهد؛ چرا که اولا با اشراف کامل بر سوژه پشت دوربین می‌رود و در درجه دوم مکتبی را در سینما اشاعه می‌دهد که می‌تواند بهترین الگو برای پرداختن به چنین موضوعی باشد. سینما بهترین ابزاری است که می‌توانیم جنگ را به شکل واضح و درست برای جامعه تعریف کنیم و تا به اینجا سهم سینمای ایران از دفاع مقدس به اندازه‌ای نیست که قابل دفاع باشد. دغدغه انقلابی داشتن با درست روایت کردن یک فاجعه تاریخی از موضع وطن پرستی متفاوت است به عنوان مثال همواره حاتمی کیا خود را فیلم‌ساز دفاع مقدس می‌داند؛ در حالی که در فیلم «بادیگارد» شک، ضدیت و هویت این شخصیت زیر سوال می‌رود به اندازه‌ای که در آخرین سکانس‌ها مخاطب می‌تواند کمی با فیلم ارتباط برقرار کند. اگر صادقانه بگوییم «عباس کیارستمی» فیلمساز بزرگ و به یاد ماندنی سینمای ایران بهترین تصویر از هم نوع دوستی را با آثاری که سراسر از مهربانی و لطافت صحبت می‌کنند و در برابر خشم و کینه ورزی جنگ سکوت پیشه کرده‌اند به سینمای ایران ارائه داده است. باید سینما قدرت دفاع از دفاع مقدس را داشته باشد و این قدرت از فیلمنامه و لحن روایت بر می‌خیزد.

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا