روانشناسی

خیانت از دیدگاه دکتر احمد پدرام

خیانت از دیدگاه دکتر احمد پدرام

امروز بحث در مورد خیانت همسران موضوعی پوشیده نیست. شاید ده سال پیش هرگزراجع به چنین مقوله‌ای مقالهای نمینوشتم ولی مراجعین روزانه و هفتگی و فراگیری بحث در مورد خیانت و ورود آینه‌ بلند بالای شبکه‌های اجتماعی و دنیای مجازی ضرورت توجهی هرچند اجمالی را به این آسیب در فرد و خانواده و اجتماع مجاز میکند.

زنی روبروی من می‌نشیند و می‌گوید: دیگر به چه امیدی زندگی کنم، همسرم به من خیانت کرده است با یک زن رابطه دارد. مردی تنها یا با همسرش می‌آید و اظهار می‌دارد که متوجه رابطه خانمش با مردی شده است. اگر بیست سال قبل بود، من به عنوان یک روانشناس بالینی فرضیه سازی اولم این بود که بدبینی و بی اعتمادی را در این موضوع وجود دارد ولی امروز خواسته و ناخواسته ذهنم به سمت فرضیه دوم می‌رود و می‌پرسم موضوع چیست و شرح بسیاری از این موضوعات برعکس دو دهه قبل به نفع خیانت است. چرا؟
منابع بیشماری در ادبیات روانشناسی بالینی وجود دارد که علل خیانت در زن و مرد را بررسی می‌کنند. احتمال خیانت در مردان بیشتر از زنان است. سن آن از 20 سالگی تا 50 سالگی است و علل آن هم فردی و هم زناشویی است. دروغگویی، تنوع طلبی، احساس ناامنی، ضعف و نارسایی دوطرفه در روابط زناشویی، ناپختگی شخصیتی، آسیبهای جسمی و روانی شدید در دوران کودکی و نوجوانی و امروزِ فرد، انتظارات بیجا از خود یا همسر، فرسودگی و خستگی، سردرگمی در مورد معنا و واقعیت عشق، اعتیاد، بیماری همسر و پا به فرار بودن و میل به جدایی از عواملی است که میتواند باعث خیانت در مردان شود.
در زنان نیز بعضی از عوامل فوق بهعلاوه فقر فرهنگی و اقتصادی وجود دارد و در هر دوی زن و مرد، اشکال اساسی در هوش یا رشد معنوی( دین و اخلاق )، رشد عاطفی و رشد اجتماعی زمینهساز خروج از دایره عفت و تعهد است.
بعضی خیانتها ممکن است شکل قانونی به خود بگیرند و بعضی خیانتها نیز شرعاً حلال هستند. ولی در عرف و اخلاق، خیانت به معنی عدم پایبندی به قرار بین زن و مردی است که با هم پیمان زناشویی بستهاند و مرد شرعی یا قانونی و یا بدون رعایت آن دو اقدام به ایجاد رابطهای دیگر نموده و یا زن پا از این تعهد بیرون گذاشته و خارج از قلمرو زناشویی رابطهای برقرار کرده است.
خیانت معنایی نسبی دارد. 50 سال قبل،از ارسال یک نامه یا یک پیام توسط پست و تلفن و حتی یک پیامرسان تا ایجاد رابطه‌ای جنسی خیانت محسوب میشد و البته 1000 سال قبل نیز خیانت همین معنی را داشته و امروز نیز از ارسال یک پیام و پیامک در دنیای اینترنتی و شبکههای اجتماعی یا یک قرار ملاقات و یا ایجاد یک خلوت خصوصی و زدن حرفهایی که از دایره تعهد زناشویی خارج و از آن منظر مردود است ممکن است آغاز انحراف از تعهد زناشویی باشد تا رابطه‌ای که به بستر کشیده شود.
ضعف در خویشتن‌داری، ضعف در ابراز وجود، توجیه ارتباط‌ها، ضعف در مکالمه‌های صحیح و فرورفتن در روابط عاطفی غیرمجاز که ناشی از عدم شناخت عواطف خود و مدیریت آن و یا ضعف در شناخت عواطف دیگران است، می‌تواند موجب افکار و احساس و رفتاری خودآیند بشوند که مرد یا زن دریابند که به دنبال یک رابطه یا گفت و شنود تصادفی کم‌کم به شخصی نزدیک شده و حرف‌ها از مرزها گذشته و احساس‌ها و رفتارها کار را به انحراف از جاده تعهد کشانده است.

آنچه باید برای پیشگیری بدانیم، در مجموع همان بلوغ عاطفی و اجتماعی و معنوی است. که امروزه روانشناسان به اهمیت رشد آن در جریان زندگی قبل از ازدواج تأکید داشته و در مشاورههای قبل از ازدواج به ارزیابی آن میپردازند.
بعضی از مشاغل تعاملات بین فردی زیادی را ایجاد می‌کند که ارتباط با جنس مخالف را در پی دارند. رشد و پختگی شخصیت که شامل همان شاخه‌های هیجانی و اجتماعی و معنوی و در مجموع خردمندی است می‌تواند فرد را در مرز عفاف و رعایت اخلاق، محکم نگه دارد. بعضی از مشاغل تنهایی را می‌طلبد و برخی افراد برای پر کردن تنهایی‌ها دست به کاری می‌زنند که ممکن است کنجکاوی در زمینه‌ ایجاد ارتباط ( به هر قیمتی و با هرکسی باشد ) برای پر کردن همان تنهایی‌ها کار را به ارتباطی خارج از قلمرو زناشویی بکشاند. بعضی متجدد و تنوع طلب هستند و داشتن معشوق و معشوقه یا عاشق را نشان رشد فردی و فرهنگی می‌دانند و خود را به روز می‌دانند. بعضی نیز اوقات فراغت خود را به جای سیر در درون خود و خانواده و فرزند به گشت و پرسه در دنیای واقعی یا مجازی اختصاص داده و به این وادی وارد میشوند.

یک روی سکه سئوالی دل آزار و گزنده از جانب زنی است که روبهروی روانشناس ( یا حتی قاضی) می‌نشیند و می‌گوید از هسمر من بپرسید که من چه کمبودی داشتم؟ من در چه چیز ضعیف عمل کرده‌ام؟ یا شوهرم در زندگی زناشویی چه کم داشته؟ گاهی علتها را میتوان تا حدودی به همین زنان نسبت داد. کم توجهی به روابط زناشویی، نرسیدن به خود و همسر، نرسیدن به وضع ظاهری خود، عدم بیان احساس و محبت، شرم و حیای نابهجا، انفعالی عمل کردن، آموزههای غلط یا نداشتن دانش و هنر روابط زناشویی و یا ترسهای برآمده از همان کودکیها و آموزهها میتواند مؤثر باشد. گاه طنازی جای خود را به غرور و دوری داده است و گاه رفتار مردانه تبدیل به رفتار سلطهگرانه شده و بر رابطه جنسی اثر گذاشته است. گاه فرق عشقورزی را با عشقبازی نمیدانیم و گاه و بیگاه توجه به تفاوتها نداریم یا اصلاً تفاوتها را نمیدانیم و نتوانستهایم رابطههای عاطفی و جنسی و نیازهای جسمی و روانی خود را با هم همساز کنیم. گاه یکی داغ است و یکی سرد و گهگاه یکی خام است و یکی پخته. هرچه هست، خیانت رفتاری بیمارگونه و راه حلی غلط برای هر مشکلی است که در همسرمان میبینیم یا ضعفی است که در خود احساس میکنیم. حالا آنها که مورد خیانت قرار گرفتهاند یا خیانت کردهاند چه باید کنند؟ به نظر میرسد که با وجود سنگین بودن و غیرقابل جبران بودن خیانت و شاید مادامالعمر بودن اثرات آن بر بعضی افراد، بعد از خیانت باید شخصی که همسرش به او خیانت کرده است بتواند با خودداری در گرفتن تصمیم عجولانه به بررسی منطقی ماجرا و درک علل آن بپردازد و با توجه به علل و یافتن نقش احتمالی خود در بروز خیانت به چاره اندیشی بپردازد. درک شرایط طرف مقابل و همان علل ذکر شده میتواند امیدواری یا ناامیدی را در ادامهی زندگی ترسیم کند و با لیست کردن مزایا و معایب ادامهی زندگی مشترک به تصمیمگیری برای ادامهی آن یا جدایی و یا هر تصمیم دیگری بپردازد.
قطعاً فرد آسیب دیده باید مراقب خطاهای فکری خود نیز باشد و از لغزشهای قابل اغماض یا پذیرفتن نقش خود در بروز مسئله غافل نباشد. گاه زنانی دیده شدهاند که به مردان خود به شوخی یا عصبانیت اجازه دادهاند که میتواند با کس دیگری رابطه داشته باشد. گاه زنانی حتی در اوج خشم یا نفرت به همسر خود کتباً مجوز دادهاند که حق دارد ارتباط دیگری را ( قانونی، چه غیرقانونی) برقرارکند، و آن مرد از همین موضوع استفاده یا سوء استفاده کرده است. گاه اختلال در تفکر در یکی ممکن است بی‌توجهی به ارزش‌ها و اخلاق را باعث شود و قطعاً نیاز به درمان را ضروری میسازد.
حرف در مورد خیانت و علل آن بسیار است. شیوه‌های درمان آن نیز متنوع و به شخصیت و نگرش فرد آسیبدیده بستگی دارد ولی نگارنده معتقد است که به هر حال بررسی علل خیانت و یافتن راهکارهایی جهت کنترل بحران و برون رفت از آن مشاوره روانشناختی را ضروری میسازد. حرف آخر حرف اول و روز است. امروز استفاده از شبکههای مجازی و دیدن بعضی سریال‌های ماهواره‌ای چنان ظریف در کاهش اخلاق و خویشتن‌‌‌‌داری مؤثر افتاده است که علاوه بر هر آنچه گفته شد، این هشدار را نیز جدی می‌سازد که خوگیری با بعضی هنجارشکنیها می‌تواند به تدریج موجب اُفت اخلاق در بینندهی سریال یا این استفاده کننده‌ی شبکه ی اجتماعی شود. دیگر عوامل نیز در جای خود و به قوت خود باقی است.
جدا از بحث ازدواج مجدد و تجدید فراش و یا صیغه‌ی موقت که در دین ما علل و عوامل خاص خود را دارد و بحث مفصلی است که شرایط بسیار خاصی را می‌طلبد ولی در مجموع می‌توان گفت که از آنجا که یکی از اصلی‌ترین علل طلاق، خیانت است، باید عوارض آن را جدی گرفت. ایجاد فشار روانی و شوک، سردرگمی، خشم، کاهش اعتماد به نفس، کاهش میل جنسی و شور زندگی و ایجاد افسردگی و اضطراب و افکار و اقدام به خودکشی و یا دیگرکشی در خیانت‌های کوتاه مدت و بلند مدت اهمیت مراقبت از خود و مراقبت از زندگی زناشویی را جدی می‌سازد.
چه همسر از خیانت آگاه باشد و چه نباشد و چه خیانت کوتاه مدت باشد و چه بلند مدت، باز هم فرد خیانت‌گر از خود بپرسد که آیا راهی که برگزیده است، راه حل درستی در زندگی‌اش بوده است یا خیر.
اگر مورد خیانت واقع شدهاید لطفاً برای تصمیمگیری و قضاوت بهتر به نکات ذیل توجه کنید.
از آنجا که فرآیند ترمیم زخم خیانت فرآیندی دشوار و دردناک است سعی کنید که واکنش سریع و هیجانی خود را کنترل کنید. فرد آسیب دیده باید مراقب باشد که موضوع را حتیالامکان به عنوان راز نگه دارد، چون اگر بعداً بتواند به هر دلیل یا دلایلی ادامه‌ زندگی با همسر خود را بپذیرد، یکی از منابع فشار روانی جدی همان افرادی هستند که موضوع به آنها گفته شده است. در چنینی شرایطی بهترین کسی که می‌توان به او اعتماد کرد یک روانشناس بالینی باتجربه است.
تا دلایل کافی و وافی برای خیانت وجود ندارد آن را باور نکنید.  فرد آسیب دیده بهتر است به دنبال معشوق و معشوقهای که با همسرش رابطه داشته است نباشد. کشف و دیدار با این افراد به جز افزودن به شدت ناراحتی و ایجاد حسرت بیشتر گره‌ی از کار باز نخواهد کرد و موجب احساس خشم و حقارت بیشتری در فرد آسیب دیده می‌شود.
فرد آسیب دیده باید با احساس خشم و ترس و لذت و اضطراب و اندوه و افسردگی بهعنوان احساساتی طبیعی برخورد نموده و پذیرای آن باشد. نوشتن احساسات و افکار و حدس و گمانها می‌تواند موجب عقده‌گشایی و کاهش خشم و ترس و تنش و احساسات ناخوشایند دیگر شود.
به دنبال جزئیات بودن و سئوال کردن از کجا و چگونه و چه وقت، باعث سرایت احساس انزجار در زوایای مختلف زندگی شده و راه را بر اصلاح و درمان تنگ میکند. همانگونه که قبلاً گفته شد بعضی از خیانت‌ها ربطی به ضعف فرد آسیب دیده ندارد.
جویای علت شدن و وسواسگونه برخورد کردن، فرد خیانت کرده را به توجیه و دلیل تراشی بیشتر سوق داده و میتواند موجب دروغگویی و تهمت زدن او به فرد آسیب دیده شود. پل طلایی عقب نشینی را برای فرد خیانت کار خراب نکنید. اجازه دهید او هم فرصتی برای تنبیه و توبه داشته باشد.فراموش نکنید دلیل خیانت هم میتواند به فرد آسیب دیده مربوط باشد و هم میتواند ناشی از تاریخچه‌ی رشد روانی، جنسی فرد خیانت کرده، باشد.
اما فرد خیانت کرده و نقض کننده‌ی تعهد زناشویی چه وظایفی می‌تواند داشته باشد.
اولین وظیفه و کار لازم برای بازگشت به زندگی متعهدانه قطع ارتباط با شخص سوم است.
پذیرش اشتباه و لغزش و اقدام شجاعانه و متواضعانه به عذرخواهی حداقل کاری است که فرد آسیب رسان یا خیانت کرده باید به آن بپردازد.
فرد خیانت کرده باید صادقانه عمل کند و براساس توصیه دینی ” نجات در راستگویی است ” با حقیقت و صادقانه مشکل به وجود آمده را بپذیرد. نپرداختن به جزئیات و توضیح ندادن همهی امور به وجود آمده که موجب تعمیم مبالغهآمیز و فاجعهسازی برای فرد آسیب دیده می‌شود، توصیه‌ای است که توسط روانشناس به فرد خطاکار داده میشود.
فرد آسیب رسان باید بپذیرد که با مشکلی که برای همسرش ایجاد کرده است روزها و ماه‌ها طول می‌کشد تا این زخم التیام یابد و درد آن کاسته شود. انتظار تمام پنداشتن موضوع و توقع عادی شدن روابط همسر با خود انتظاری خودخواهانه و دور از واقعیت است.
فرد خطا کرده لازم است علاوه بر جرأت  ابزار عذرخواهی و ندامت، در عمل پشیمانی خود را نشان داده و شک‌ها و بی‌اعتمادی‌های همسرش را بپذیرد و زمینه‌های اعتماد دوباره را برای او فراهم کند. ایجاد دسترسی به تلفن و پیامها وشبکههای اجتماعی میتواند به فرد آسیب دیده به پایان رسیدن خطا و کاهش احتمال آن را نوید دهد. داشتن گوشی‌های پنهانی و ارتباطهای مشکوک موجب افزایش بی‌اعتمادی و شک و آسیب دوباره به فرد آسیب دیده است.
صبوری و نشان دادن بردباری و اطمیناندهی به فرد آسیب دیده و از طرفی جدی گرفتن درمان خود و کمک تخصصی به همسر آسیب دیده یک جریان موازی است. به هر حال لغزش و بی وفایی و تعهدشکنی و خیانت همگی نشان از ضعفهای انسان در رعایت فضیلت انسانی و کرامت او دارد.
اگرچه تحقیقات بعضی دانشمندان احتمال ارتباط با غیر همسر را براساس آزمایشات انجام شده بر روی حیوانات تایید کرده است ولی کرامت و فضیلت انسانی نیز موجب بذل عنوان اشرف مخلوقات بر او شده است.
اینکه فقط کرم کدو از آغاز خلقت به جفت خود چسبیده است و نمیتواند همسر دیگری برگزیند به معنای توجیهی  برای خطا نیست بلکه توصیفی برای وظیفهی انسانی و خویشتنداری انسان است که او را بهعنوان موجودی ذی شعور از دیگر جانداران نیز متمایز کرده و بالاتر قرار داده است. 6000 سال طول کشیده است تا انسان به سمت تک همسر گزینی و وفاداری و تعهد نیل یابد.

چرا مردان خیانت میکنند؟

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا