خشوع و نقش آن در آرامش واقعي / جمع دو مقام ارزشمند
خشوع و نقش آن در آرامش واقعي / جمع دو مقام ارزشمند
خشوع و نقش آن در آرامش واقعي / جمع دو مقام ارزشمند
مقام خشوع يكي از مقامهايي است كه انسان در اثر خودسازي به آن دست مييابد. اين مقام اوج آرامش روحي، رواني و ذهني است. البته آرامش ذهن به معناي ايستائي نيست بلكه برعكس آرامش ذهن باعث پويائي هدفمند ذهن و جهت دهي مثبت احساسات ميشود كه بسيار ارزشمند است.
اساتيد عرفان ميگويند خشوع جمع دو مقام است مقام فقر و مقام امكان حتماً مي پرسيد فقر كه بد است ! بلي اگر منظور از فقر، نداري باشد اين فقر مذموم است چرا كه ممكن است باعث از بين رفتن دين و انسانيت فرد شود اما اگر فقر را به معني شناختي بگيريم كه طي آن انسان در مييابد از خود هيچ ندارد؛ اينكه بدانيم، خانه، ماشين، بدن، حافظه و حتي بدن ما هيچ يك مال ما نيست و جملگي از خداست و نزد ما عاريت است و لذا صاحب آن ميتواند آن را هرموقع خواست تحويل بگيرد.اين فقر، فقر ممدوح است.
مقام ديگر كه براي رسيدن به درجه خشوع لازم است مقام امكان است. اينكه بدانيم در هر لحظه هر اتفاقي ممكن است بيفتد و هر لحظه آينده بالقوه پر از مسائلي است كه شايد در ذهن ما نگنجد. به عبارت ديگر ما همواره در عدم قطعيت زندگي ميكنيم.
حال تصور كنيم فردي هستيم كه از خود هيچ نداريم و در عين حال هر لحظه هم ممكن است هر پيشامدي رخ دهد در چنين ديدگاهي غرور و عُجب و خودخواهي چه جايگاهي دارد؟؟؟ مسلماً هيچ.
حال چه چيز باعث ميشود انسان نماز نخواند ؟ يكي از دلايل آن، تكبّر است چون خود را فرد مهمي ميبيند اما وقتي انسان به مقام خشوع رسيد در مييابد كه آنقدر ناچيز است كه بايد مدام در برابر قدرت عظيم جهان هستي كُرنش كند و به خاك ميافتد پس رمز نماز خواني افراد در خاشع نمودن آنهاست به فرموده قرآن:
انها لكبيرة الّا علي الخاشعين … نماز سنگين است جز بر خاشعان
خشوع و نقش آن در آرامش واقعي / جمع دو مقام ارزشمند
كم كردن از درس و افزودن به سرگرميهاي باطل
مولانا جلال الدين بلخي داستان زيبايي دارد، مردي كه عادت به گِل خوردن داشت به در مغازهاي ميرود تا قند بخرد مغازهدار ميپرسد ايراد ندارد به جاي سنگ يك كيلويي، يك كيلو گِل در يك كفه بگذارم تا معادل آن قند در كفه ديگر بگذارم؟ و مشتري ميگويد ايرادي ندارد زماني كه مغازه دار به انتهاي مغازه ميرود تا قند بياورد مشتري كه علاقه وافري به خوردن گِل داشت يواشكي شروع به خوردن گِلها ميكند مغازهدار ميبيند اما در دل به كار او ميخندد كه اي بيچاره هر چه قدر گِل بخوري به جايش در ازاي مبلغي كه براي قند ميدهي قند كمتري دريافت خواهي كرد. درواقع مشتري نماد دانش آموز است، مغازه دار نماد زندگي و گِل نماد سرگرميهاي باطل و قند نماد رشد و تعاليهاي شيرين است. هرچه يك دانش آموز يا دانشجو بيشتر به سمت كارهاي بيهوده و عبث برود به همان ميزان از رشد و تعالي باز ميماند چرا كه خود را به امور بي ارزش دنيا مشغول كرده است. حال سوال پيش ميآيد گِلهاي ما كدامند؟ اعتياد به شبكه هاي مجازي، گپ هاي بدون هدف، سرگرميهاي مخرّب و … و از ديگر سو قندهاي ما كدامند؟ درس زندگي و كسب اخلاق و معنويت است كه در سايه سار هوشياري بدست ميآيد.
خشوع و نقش آن در آرامش واقعي / جمع دو مقام ارزشمند
انديشه مان را نو كنيم
بعضي وقتها به كودكان ميگوييم: چه لباس قشنگي خريده اي، چه كفش زيبايي داري، چه شال گردن خوبي برايت گرفته اند و … تكرار زياد اين جملات باعث ميشود در ذهن كودك چنين تثبيت شود كه زيباييهاي ظاهري بسيار مهم است و لذا در آينده هم زيباييهاي ظاهري برايش خيلي مهم تر از زيباييهاي باطني ميشود حال آنكه در مباحث تربيتي بايد اخلاق خوب، صداقت، مسئوليت پذيري، احترام به والدين، همكاري، محبت و اين موارد ارزشي مورد تشويق قرار گيرد در اينجاست تمركز اصلي كودكان بر رفتار خواهد بود نه بر لباس و آرايش و … از آنجا كه سن 4 تا 6 سال به عنوان سالهاي طلايي رشد كودك مطرح است در اين سنين تمركز بر آراستگي انديشه به جاي تمركز بر آراستگي بدني بايد مورد توجه والدين و مربيان و دست اندركاران قرار گيرد.
اگر خوب دقت كنيم مي بينيم دغدغه والدين براي نونوار كردن لباسهاي كودكان بيش از دغدغه آنها براي نونوار كردن انديشه هايي است كه به رفتار پسنديده و اخلاق نيكو منتهي ميگردد. به گفته زنده ياد منوچهر آتشي:
آيد بهار و پيرهن بيشه نـــــو شود زيباتر آورد گل اگر ريشه نــــو شود
زيباست روي كاكل سبزت كلاه نــو زيباتر آنكه در سرت انديشه نــو شود.
تهيه كننده مطلب: الهه عليان برگرفته از سخنراني دكتر حسين عليان