فرهنگ و هنر

گفتگوی داغ با بیژن بنفشه خواه و مهران غفوریان: رضا گلزار را مجبور می کنند کمدی بازی کند!

بیژن بنفشه خواه و مهران غفوریان سال ها است یکی از مشهورترین زوج های کمدی تلویزیون و سینمای ایران هستند.
این روزها که بار دیگر به لطف برنامه «خندوانه» کمدین های مشهور سر زبان ها افتادند و بحث استندآپ کمدی داغ است سراغ این زوج محبوب رفتیم. کسانی که برای اولین بار با برنامه «فصل دوم»، استندآپ کمدی را وارد ایران کردند. با ما و حرف ها و خاطرات جالب این دو هنرمند شناخته شده همراه باشید:

آشنایی شما دو نفر چطور شکل گرفت؟

بیژن بنفشه خواه: آشنایی ما فکر کنم از دانشگاه شروع شد. من یک سال از مهران بزرگتر هستم. او نقاشی می خواند.

دانشجو بودی تو جنگ «39» تست دادی؟

مهران غفوریان: نه، من سال آخر هنرستان بودم که برای «39» تست دادم و قبول شدم و بازی کردم؛ بعد به دانشگاه آمدم.
بنفشه خواه: بله، یادم آمد ، آنجا آشنا شدیم. من نمی دانم مهران چطوری تست «39» را متوجه شد ولی امیر غفارمنش به من خبر داد که دارند تست می گیرند و من هم رفتم و تست دادم. قبل از آن هم مهران مدیری برای «ساعت خوش» تست می گرفت که من آن را هم رفتم. چون دانشگاه آزاد درس می خواندم و شهریه دانشگاهم سنگین بود به این نتیجه رسیدم کار هم باید بکنم. دوست داشتم تئاتر کار کنم و یکسری ایده هایی داشتم. برای همین این برنامه ها را هم رفتم و تست دادم؛ دنبال کار بودم. امیرغفار منش من را به آقای کاردان و مرحوم مهرداد خسروی معرفی کرد. آقای خسروی خدابیامرز انسان روشنی بود و آن زمان رئیس گروه اجتماعی شبکه دو سیما بودند. این دو تا برنامه، «ساعت خوش» و «39» هم، هر دو از شبکه دو پخش می شدند. آنجا با مهران آشنا شدم و بعد هم او همان دانشگاه ما ، هنر و معماری دانشگاه آزاد، رشته نقاشی قبول شد و من هم که نمایش می خواندم. اینجوری شد که دوست شدیم.
غفوریان: البته مثل اینکه یادت نیست، من تست «39» هم برای انتخاب بازیگر با تو دادم.
بنفشه خواه: آهان، آره، یادم رفته بود.
غفوریان: بیژن انتخاب شده بود که من رفتم تست بدهم. تست من را با بیژن گرفتند. بیژن نقش یک گدا را داشت و من هم عابری بودم که داشتم رد می شدم و می خواستم به این گدا کمک کنم  و … .

 چه شد که تبدیل به زوج هنر شدید؟ خودتان تشخیص دادید یا پیش آمد؟ به شرایط فیزکی تان ربط داشت؟ چون یکی تپل و دیگری لاغر است.

غفوریان: اتفاقا یک مدتی پیش دکتر تغذیه می رفتیم. من می خواستم لاغر بشوم و بیژن چاق.
بنفشه خواه: وارد مطب که شدیم همه زیر خنده زدند. تا یک جایی هم خوب پیش رفتیم. هی آمپول می زدیم و مهران لاغر می شد و من چاق می شدم. بعد هر دو خسته شدیم و ول کردیم و سر جای اول مان برگشتیم. حالا در جواب سئوال شما باید بگویم نه اصلا برنامه ریزی و فکری نکرده بودیم که یک زوج کمدین بشویم.
غفوریان: خیلی اتفاقی شد.
بنفشه خواه: بیشتر از برنامه «فصل دوم» این اتفاق افتاد و شکل گرفت.

 اولین بار آنجا به عنوان زوج کمدی با هم کار کردید؟

بنفشه خواه: بله، در ابتدا من آنجا تنها کار می کردم بعد از مدتی گفتند می خواهیم یک نفر دیگر را هم اضافه کنیم. من هم مهران را معرفی کردم. بعد هم ما مدت یک سال و نیم هر روز آن برنامه را روی آنتن داشتیم. با استقبال هم مواجه شد با این که ساعت پخش خوبی نداشت و کوتاه بود.
می شود گفت «فصل دوم» یک جور استندآپ کمدی بود.
غفوریان: بله، بداهه بود و دکور هم که اصلا نداشتیم. جاهای مختلفی مثل پارک و خیابان و … می رفتیم و ضبط می کردیم. اینطوری هم نبود چون برنامه کمدی است فقط روزهای عادی یا مناسبت های شاد و جشن و عید برنامه داشته باشیم. برای مناسبت های عزا و جدی هم برنامه های سنگین و جدی داشتیم.
بنفشه خواه: در آن برنامه یکسری اتفاق های کاملا جدید و تازه هم افتاد که پیش از آن در تلویزیون ما سابقه نداشت. برای اولین بار مجری ها کت و شلوار نمی پوشیدند و جدی و ادبی و رسمی صحبت نمی کردند. همینطور اولین برنامه ای بود که همدیگر را به اسم کوچک صدا می زدیم.
غفوریان: آن زمان فضای تلویزیون با امروز بسیار متفاوت بود اصلا امکان نداشت هیچ کس را به اسم کوچک صدا بزنند.

 اینها دیگر فکر شده بود؟

غفوریان: بله، چون ذات برنامه اینطور بود که ما راحت و صمیمانه و باحال باشیم. فکر کنم اولین استندآپ کمدی تلویزیون ما بود. ما حتی خاطرات بامزه روزهای قبل مان که با هم بودیم را تعریف می کردیم. چون بیشتر وقت ها هم با هم بودیم. خانه ما تهران سر بود و خانه بیژن اینها شهید عراقی پاسداران. من هم چون خانه خودمان دور بود بیشتر وقت ها خانه اینها بودم و شب ها هم حتی اکثرا می ماندم. خانواده شان هم عادت کرده بودند. خودشان که چهار نفر بودند ولی مادر بیژن همیشه به اندازه پنج نفر غذا درست می کرد و من را هم حساب می کردند. برای همین کلی خاطره مشترک هم داشتیم که در برنامه تعریف می کردیم.
بنفشه خواه: مغز متفکر برنامه آقای شهیدی فر بودند.

  شهیدی فر، مجری معروف؟

بنفشه خواه: بله.
زندگی سالم: چه جالب.
غفوریان: و آقای نوری که الان دفتر صدا و سیما در انگلیس هستند. آقای شهیدی فر در اصل کارگردان کار حساب می شدند. یک سوژه به ما می دادند و می گفتند درباره این موضوع صحبت کنید مثلا حسادت. بعد ما خودمان به حالت استندآپ کمدی به آن می پرداختیم. همه چیز بداهه بود. البته از هم شناخت هم داشتیم مثلا من می دانستم الان اگر این تیکه را بگم بیژن می گیرد و جواب مناسب می دهد و این پاس کاری بین مان ادامه پیدا می کند.

  یعنی اصلا تمرین نداشتید؟

غفوریان: کاملا تمرین نشده و بداهه بود. یک ضرب سر ضبط می رفتیم. یک روز می رفتیم چهار تا برنامه می گرفتیم و برمی گشتیم خانه. پول هم می گرفتیم (می خندد). البته شرایط کار مثل حالا نبود. اصلا پذیرایی و غذا و این ماجراها در کار نبود. یک کنسرو می گرفتیم و پنج نفری سر مایتابه می ایستادیم و می خوردیم. اکثرا هم تن و تخم مرغ بود.

  غیر از بازی تجربه نوشتن را هم با هم دارید؟ «هژیرها» را با هم می نوشتید؟

بنفشه خواه: نه، من که نمی نویسم.
غفوریان: من هم در طراحی «هژیرها» بودم اما نویسندگی در آن کار نکردم. سری اول را ارژنگ امیرفضلی نوشت بقیه را هم مهدی سجاده چی.
فکر کنم از همان «هژیرها» فضای شما دو نفر جدی تر شد. با اینکه چهار تا برادر بودید زوج شما از ارژنگ امیرفضلی و رضا شفیعی جم پر رنگ تر بود.
بنفشه خواه: البته ارژنگ 20، 30 قسمت بود و بعد رفت.

  بله ولی به هر حال چه قبل از او و چه بعد از آن ، شیمی شما دو نفر در آمده بود. آقای بنفشه خواه همیشه جدی تر و عاقل تر و آقای غفوریان شوخ طبع تر و ساه تر بودند. این فضا برای خودتان چطور بود؟ هیچ وقت خسته نشدید؟

غفوریان: نه، چون جواب داده بود پس خوب بود. من همیشه گند می زدم و بیژن همیشه ایراد می گرفت. من همیشه در کارهایی که خودم هم کارگردانی کردم اعتقادم همین است که بیژن باید آدم جدای رابطه و داستان باشد. در کمدی خود این جدیت هم در جای خود باعث خنده می شود. بیژن هم که در ایجاد این موقعیت ها استاد است.

 در همان دوره ای که در اوج بودید و کارتان گرفته بود شما را با زوج های مشهور کمدی دنیا مقایسه نمی کردند؟

غفوریان: بله، با لورل و هاردی ما را مقایسه می کنند. خاطرم هست مجله «طنز و کاریکاتور» تصویر ما را کنار تصویر لورل و هاردی کار کرده بود.

 ولی من فکر می کنم شما بیشتر شبیه ابد و کاستلو هستید. لورل و هاردی هر دو ساده و آرام بودند اما آنها یکی شیطون و دیگری جدی بود. خودتان کدام یک از زوج های کمدی مشهور دنیا را دوست دارید؟

بنفشه خواه: من خودمم هم لورل و هاردی را خیلی دوست دارم و مثلا از چیچو و فرانکو خوشم نمی آید، بی مزه هستند.
کمدی مورد علاقه تان چیست؟ کمدی سیاه، استندآپ، بزن و بکوب و …
غفوریان: من کمدی موقعیت را دوست دارم. همه چیز در قصه رئال باشد و موقعیت ها کمدی. فضا فانتزی نباشد از فانتزی بدم می آید.

 کمی درباره همین کمدی موقعیت و فضای مورد علاقه تان در این زمینه توضیح می دهید؟

غفوریان: برای من در این فضا مهم است که همه چیز رئال باشد و موقعیت کمدی پیش بیاید. دوست دارم همه چیز رئال باشد. من اصولا از فانتزی خیلی بدم می آید. از کمدی فانتزی خیلی بدم می آید. کمدی اسلپ استیک (کمدی بزن و بکوب) اصلا مورد علاقه من نیست و حتی به نظرم خنده دار نیست.
البته کمدی اسلپ استیک، بیشتر در دوران سینمای صامت رایج بود که ابزار دیالوگ و … وجود نداشت و درنتیجه حرکات و اکت بازیگران تبدیل به ابزار اصلی می شد.
غفوریان: بله؛ ببینید من وقتی می گویم مورد علاقه ام نیست یعنی انتخابم برای ساخت کمدی نیست. اگر نه چنین ژانری می تواند در جای درست، تبدیل به یک شاهکار شود. اتفاقا ما در سینمای خودمان هم نمونه هایی در این ژانر کمدی داریم. مثلا «اجاره نشین ها»ی آقای داریوش مهرجویی را به یاد بیاورید. این فیلم کمدی موقعیت بود که در آن از اسلپ استیک استفاده شد.
بنفشه خواه: اتفاقا من هم می خواستم همین نمونه را مثال بزنم. اینجا آن فضای فانتزی بزن و بکوب و به اصطلاح کافه به هم ریختن، در دل یک موقعیت کمدی جواب داده است.
غفوریان: دقیقا. در اجازه نشین ها تلفیق این دو گونه کمدی است که باعث شده فیلم خوبی ساخته شود.
بنفشه خواه: اصلا دیگر در سینمای امروز، استفاده از تنها یک ژانر، خصوصا در حوزه کمدی، جواب نمی دهد.

  آقای بنفشه خواه شما کمدی مورد علاقه تان چه نوع کمدی است؟

بنفشه خواه: من سلیقه ام به مهران نزدیک است. مضاف بر اینکه من کمدی سیاه یا طنز تلخ را هم دوست دارم. مثل کارهای وودی آلن و چارلی چاپلین. البته من کمدی کلامی را هم خیلی دوست دارم.

  واقعا هر دو نفر شما ژانر محبوبتان طی این سال ها کمدی بوده است؟

غفوریان: من بله؛
بنفشه خواه: من هم ژانر کمدی را ترجیح می دهم.

غفوریان: ولی راست حسینی می خواهم چیزی را از شما بپرسم. ما اصلا در حال حاضر فیلم کمدی در معنای واقعی کلمه داریم؟

اصلا یکی از بحث های مهم این روزها در این حوزه همین است.
غفوریان: ما فقط یک کارگردان ثابت داریم که مشخصا روی کمدی و انواعش کار کند؟ نه؛ کسی که بتوانیم بگوییم فلانی کارگردان کمدی کشورمان است. واقعا نداریم. یک مشت آدم در جاهایی سوء استفاده هایی از طریق سوژه های مدشده کردند و مثلا فیلم کمدی ساختند. مثلا چون در دوره ای سینمای دختر-پسری رمانتیک مد شد، به دنبالش کمدی رمانتیک های متعددی با همین سوژه ساخته شد. من خودم هم خیلی از این فیلم های سخیف را به خاطر پول بازی کرده ام و منکرش نیستم. اما این دلیل بر این نیست که درباره کمدی همین طور فکر کنم. کمدی جور دیگری است. اصلا بگذارید یک سوال دیگر بپرسم. ما چرا جشنواره فیلم های کمدی نداریم؟ این ژانر در دنیا از ژانرهای اصلی و بسیار مهم و تاثیرگذار است. ما اینجا جشنواره فیلم های دفاع مقدس داریم. جشنواره فیلم های ماورائی داریم. جشنواره فیلم های امید داریم. جشنواره سینما حقیقت و مستند داریم و …؛ ولی خیلی جالب است که اصلا جشنواره فیلم های کمدی نداریم. همین می شود که هر کسی به خودش اجازه می دهد کمدی بسازد چون در آن برهه، فلان مدل کمدی می فروشد.
بله؛ گاهی سینماگرها از کمدی صرفا برای کسب سرمایه برای ساخت فیلم بعدی شان که مثلا جنگی است، سوءاستفاده می کنند.
غفوریان: دقیقا و همین باعث می شود اصلا کمدی رشد نکند. من می خواهم همین جا چیزی را خیلی صریح و پوست کنده اعلام کنم. من هیچ ارتباطی به سینمای هنری ندارم. حتی تماشایشان هم نمی کنم. پایان باز، دیالوگ های فلسفی، قاب بستن های استعاری، موجزگویی و … را واقعا نمی فهمم. حالا این ایراد من است یا ویژگی ام، نمی دانم. من به سینمای «بفروش» اعتقاد دارم. فیلم باید بفروشد تا پول وارد چرخه سینما شود و بتوان دوباره فیلم ساخت. خب اگر فیلم ها نفروشند که سینما بعد از مدتی به طور کل تعطیل می شود. مثلا می دیدم عده ای می گفتند آقا این «اخراجی ها» چی بود؟ من معتقدم اتفاقا «اخراجی ها» خوب بود. اگر هشت میلیارد تومان پول به سینما آورد، خوب بود. منظورم از زاویه دید سینماست. برای سینما این فیلم «بفروش» خوب بود. حالا هر چی که بود. پول که به همراه داشت. اینکه ما به دلیل مشکلاتی با جریانی یا طرز فکری یا شخصی، به طور کل همه چیز مرتبط را بکوبیم که درست نیست. به قول معروف می گویند هیچ گرانی بی دلیل نیست و هیچ ارزانی هم؛ در سینما هم همین است. من معتقدم در سینمای ایران شاید به اندازه انگشت های دست، فیلم خوب کمدی داشته باشیم که حالا همان فیلم ها از طرف کارگردان های کمدی ساز ساخته نشده است. کارگردانی به طور کل کارش را بلد است، کمدی هم که می سازد، خوب از آب در می آید.
بله؛ مثلا آقای کمال تبریزی یک فیلم خوب کمدی می سازد. در صورتی که ایشان لزوما فیلمساز ژانر کمدی نیست.
بنفشه خواه: دقیقا؛ آقای تبریزی «مارمولک» را می سازد که می توانی هزار بار ببینی اش؛ یا مثلا بهروز افخمی «سن پطرزبورگ» را می سازد که نمونه درخشانی از کمدی است. اما همین دو نفری که مثال زدیم، هیچ کدام کمدی سازهای تخصصی نیستند. فیلمسازهای خوبی هستند که کمدی هایشان هم خوب از آب در می آید.
به نظر می رسد بازیگرهای کمدی وفاداری بیشتری به این ژانر داشته اند تا فیلمنامه نویس ها و کارگردان ها.
غفوریان: بله؛ ما وفاداری مان به کمدی بیشتر از بقیه است ولی بدبختی مان هم بیشتر است. چون در این زمینه فیلم مزخرف زیاد ساخته می شود وما هم که نان خور سینماییم، باید برویم و بازی کنیم تا چرخ زندگی مان بچرخد. خود من چند وقت پیش دو فیلم کمدی همزمان اکران داشتم. برای دیدن یکی رفتیم. خانمم کنار دستم نشسته بود و من واقعا از خانمم بابت چنین فیلمی که بازی کرده ام، خجالت کشیدم. خانمم تلاشش را می کرد که با من همدردی کند. اما می فهمیدم که اصلا شگفت زده شده بود.
بنفشه خواه: اگر هم نخواهیم به چنین کارهایی تن دهیم باید بیکار بنشینیم توی خانه و کار نکنیم. طبیعی است که چنین کاری نمی توانیم بکنیم. چون زندگی کردن نیاز به درآمد هم دارد. حالا از این زاویه به موضوع نگاه کنیم. به طور کل در طول یک سال، چند تا کار خوب ساخته می شود که حالا معلوم نیست از آن میان به ما هم پیشنهاد بازی بدهند یا نه.
غفوریان: در کمدی های خوب، به ما پیشنهادی نمی دهند. شما رضا عطاران را در نظر  بگیرید. او هم از همین کمدی های سطح پایین شروع کرد. اما پیشنهادهای خوب دریافت کرد و ببینید به کجا رسید. ما همه در یک فضا بوده ایم. اما متاسفانه کارگردان ها حاضر نیستند به ما پیشنهاد بدهند و در کمدی های خوب ما را بسنجند. کسانی که فیلم خوب می سازند، ما را دعوت نمی کنند.
بنفشه خواه: در صورتی که تعداد بازیگران کمدی ما زیاد هم نیست. حساب کنید بیست نفر هم نمی شویم که اتفاقا تقریبا همگی با هم شروع کردیم. تازه من می گویم بیست نفر. مثلا رامبد جوان معتقد است که هفت-هشت نفر بیشتر نیستیم.
غفوریان: مثلا امین حیایی را در نظر بگیرید. امین دوست خوب من است. هنرپیشه خیلی خوبی هم است. امین را آنقدر برای کارهای مختلف کمدی صدا زدند که از دلش یک کمدین به نام «امین حیایی» درآمد. ولی این کار را برای بیژن بنفشه خواه نمی کنند. مثلا بنده خدا رضا گلزار را مجبور می کنند کمدی بازی کند. خب چه اصراری است؟ او دوست دارد فیلم هایی را که خودش ترجیح می دهد بازی کند که مثلا ممکن است کمدی در اولویت هایش نباشد. اما وقتی مدام به او پیشنهاد کمدی می دهند، بالاخره او هم قبول می کند چون او هم باید پول دربیاورد. به طور کل داستان کمدی در ایران، کمی به هم ریخته است. حس می کنم کارگردان های خوب می ترسند با فلان بازیگر کمدی کار کنند و به همین دلیل سطحشان پایین بیاید. در صورتی که کسی باید بیاید و به ایشان بگوید تو کارگردان خوبی هستی. این تو هستی که سطح را مشخص می کنی. بگذارید باز مثال بزنم. رضا عطاران فیلمی به نام «خوابم می آد» ساخت. بازیگرانش همگی بچه های طیف ماهستند. یعنی از این فضا خارج نشده است و فیلم هم فیلم خوبی است که با همین بچه ها که بقیه کمتر حاضرند با آنها کار کنند، ساخته شده. این اصالت رضا را نشان می دهد. من وقتی کار می سازم از طیف خودمان خارج نمی شوم. درستش هم همین است. ما باید سیستم و فضای تخصصی خودمان را با همین بچه هایی که تخصصی در آن کار می کنند، گسترش بدهیم. ما آدم هایی بودیم که در دهه ای با «ساعت خوش» و «سی و نه» آمدیم و حرف های خوبی در کدی داشتیم. از گروه «سی و نه»، 5-4 نفر بالا آمدند و همان ها هم هستند که هنوز دارند کار می کنند و همچنان هم با تمام سختی ها به همان کمدی که حرفشان بود، وفادار مانده اند. در آن دوره من بودم، بیژن بود، رحمان سیفی آزاد بود. کیهان ملکی بود. علی سلیمانی بود.
بنفشه خواه: بعد از ما، فقط مجید صالحی و علی صادقی و بهراد خرازی و امیر نوری و یکی دو نفر دیگر اضافه شدند.
غفوریان: مثلا امیر جعفری با همین ژانر دیده شد اما رفته رفته از این فضا جدا شد و البته الان هم در جای خوبی است. سعید آقاخانی هم در همین فضا بود ولی او هم این اواخر از این ژانر جدا شده و به سمت جدی رفته است. ولی رامبد جوان از روزی که کارش را شروع کرده تا همین حالا به اعتقاد خودش و فضای کمدی وفادار مانده است. حالا رامبد کمی با فضای ما فرق دارد چون او بیشتر فانتزی دوست دارد و البته فیلم هایی هم که ساخته است، فیلم های خوبی بوده اند. من می گویم ما هزار تا فیلم اولی داریم که همگی همان فضاهای تکراری را دنبال می کنند. همان مثلث و مربع های عشقی، همان فیلم های کارگری، همان سینمای جدی و …؛ ولی در این میان یک فیلم اولی خوب می بینیم که کمدی بسازد و در جشنواره بیاورد؟ نه؛
بنفشه خواه: جالب است که وقتی یک فیلم کمدی خوب هم ساخته می شود از بازیگرهای جدی برای نقش های کمدی استفاده می کنند. به خود من مثلا در دو سه ماه، شاید یکی دو فیلم سینمایی برای یک تک سکانس پیشنهاد شود و مثلا یک سریال تک سکانس؛ چرا؟ واقعا برای یک سکانس به من زنگ می زنید؟ جالب است که خیلی هایشان برای همین تک سکانس پول هم نمی دهند و می گویند کارت که فقط یک سکانس بود.
غفوریان: برای من هم این اتفاق می افتد. برای یک سکانس به من زنگ می زنند، من هم مبلغ بالایی می گویم. من بازی کردن در یک سکانس از یک فیلم یا سریال را «حضور افتخاری» می نامم. نه اینکه پول نگیرم. اما اگر برای همان یک سکانس هم حاضر نباشند پول بدهند، نمی روم. اگر قرار است من یک سکانس بازی کنم و بعد از عکس من روی سردر سینما استفاده کنید، حداقل باید پول خوب گرفته باشم که اگر مردم به هوای من آمدند و فیلم را دیدند و فحشم دادند، بیرزد. مدام می گویند داداش کارت یک نصف روز است. بیا یک سکانس بازی کن و برو. پول هم می خواهند ندهند. مغذرت می خواهم ولی مگر من عمله هستم که با من اینطور برخورد می کنند؟ من بیست و پنج سال است که کارم یک روزه است. من بیست و پنج سال است دارم کار می کنم. این ها فقط به خاطر این است که غیرمتخصصین وارد این کار شده اند. پرویز پرستویی، بازیگر خوبی است که کمدی هم خوب بازی می کند. اما نمی توانیم بگوییم «کمدین» است. ولی او هم ترجیحش این است در یک فیلم کمدی با یک کمدین همبازی شود تا راحت تر بتوانند فضای کمدی را دربیاورند تا بازیگری که کمدین نیست.
بنفشه خواه: یکی از مشکلات کارگردان ها و تهیه کننده های ما این است که حاضر نیستند ریسک بکنند. من تئاتری بازی می کردم. یکی از همکلاسی های دانشگاهی ام که دید، آمد پشت صحنه و به من گفت: «اصلا فکرش را نمی کردم. چقدر خوب بازی کردی!» من توی دلم گفتم تو که من را می شناسی، تو که کارهای من را از همان زمان دانشگاه دیده ای. وقتی کسی که من و توانایی هایم را می شناسد، چنین چیزی می گوید، من چه توقعی می توانم از کارگردان و تهیه کننده داشته باشم؟ معلوم است که سراغ من نمی آید. سراغ کسی می رود که قبلا نقش یک بازی کرده و جوابش را پس داده است. طبیعتا دیگر ریسک نمی کند. شاید من هم اگر تهیه کننده و کارگردان بشوم و موظف باشم کاری کنم که پول و سرمایه را برگردانم، ریسک نکنم. منظورم این است که یکی از مشکلات اساسی هم همین است.
غفوریان: شما نگاه کنید ببینید چند تا کارگردان داریم که بالای ده تا فیلم را با یکی دو بازیگر تکراری ساخته اند. چون بیش از این عقلش راه نمی دهد. یک بار هم فکر نمی کند که این بار به جای فلانی، فلانی را بیاورم.
بنفشه خواه: یکی دیگر از مشکلات عدیده هم در این زمینه مقوله دستمزد است. شما فیلم های دهه شصت و هفتاد را ببینید. 90 درصد از تیم بازیگران، واقعا بازیگرند و یکی دو نفر تازه کارند. الان دقیقا برعکس شده است. فیلم سینمایی یا سریال می بینیم، 5 درصد بازیگر شناخته شده اند و 95 درصد بار اول است جلوی دوربین می روند. این اتفاق به چه دلیلی می افتد؟به دلیل این که نمی خواهند دستمزد بدهند. دستمزد یک بازیگر شناخته شده بالاست پس سراغ صفر کیلومترها می روند که پول نمی خواهند و به این ترتیب حضور ما کمرنگ و کمرنگ تر می شود. حالا آیا اصلا چنین بازیگرهایی ماندنی هستند؟ نه؛ تا آخر عمرش که نمی تواند بدون پول بازی کند؟ پس یکی دو فیلم بازی می کنند و صفر کیلومترهای جدید می آیند. این چرخه معیوب، هم کیفیت آثار را پایین می آورد و هم کار ما را کساد می کند. من بیش از بیست سال است که دارم کار می کنم ولی هنوز مستاجرم. اما با تمام این حرف ها من به آینده خوش بینم.

 یکی از مسائل مربوط به کمدی که باعث پسرفت و افتادن در دام تکرار می شود، سانسور است. ما در زمینه کمدی اصلا دستمان باز نیست. همین محدودیت باعث می شود که سوژه ها، نوع شوخی ها و … به مرور دچار تکرار می شوند و کمدی مخاطبش را از دست بدهد. شما چقدر با این مشکل در کارتان روبرو بوده اید؟

بنفشه خواه: مسلم است که دست و بال ما در این زمینه بسته است. چند تایی از مقوله های مهم و پیش برنده کمدی، اصلا قابل پرداختن در ایران نیست. ببینید ما در ایران مدام می گوییم «با هم بخندیم، به هم نخندیم»؛ من بسیار با این حرف مخالفم. اتفاقا ما باید به هم بخندیم. ما باید بتوانیم با همدیگر شوخی کنیم. باید فرهنگ شوخی کردن با همدیگر را رواج دهیم.
غفوریان: اصلا سوال من این است. با هم به چی بخندیم؟! بالاخره سوژه هایی که باعث ایجاد خنده و کمدی می شود فی مابین روابط افراد و جایگاهشان و مشاغلشان و … شکل می گیرد. ما این را حذف کنیم، مقوله های دیگر هم به لحاظ منشوری قابل پرداختن نیست. خب حالا با هم بخواهیم بخندیم، دقیقا به چی بخندیم؟! ما در مملکتمان چیزهایی اجبار است. مثلا ما مجبوریم مترو داشته باشیم، پس بالاخره مترو ساخته شد. مجبوریم درست رانندگی کنیم بنابراین جریمه ها سنگین و سنگین تر شد تا رانندگی ها با سیستم تنبیه و جریمه به سمت سلامت شدن پیش برود. حالا حکایت ما و امثال ما هم همین است. چون مجبوریم، روزی بیژن بنفشه خواه و مهران غفوریان هم به حقشان در سینما می رسند. چون مجبورند که درست عمل کنند. وقتی مجبوریم با فکر ناقص خودمان به هزار در می زنیم تا بالاخره کار دست را انجام دهیم. ولی این رسیدن خیلی طول کشیده است. من خودم دوست دارم یک فیلم سینمایی را شروع کنم. در میان تهیه کننده ها کسی را انتخاب کرده ام که با او همکاری کنم که در مرحله اول حقوق مهران غفوریان برایش مهم است. منظورم از حقوق لزوما دستمزدم نیست. دارم از حق هایم حرف می زنم. زمانی که در «زیر آسمان شهر» تهیه کننده بودم، همه کاری کردم. آقا بالا سر نداشتم و خودم همه کاره بودم و نتیجه اش را دیدیم. شما در نظر بگیرید. مگر به رضا عطاران راه می دادند که وارد فضای درست و سینمای خوب شود؟

نه؛ اما بالاخره به حقش رسید. آنقدر این در و آن در زد تا به جایگاهی که لایقش بود، رسید. بالاخره توانست خودش را ثابت کند و همه فهمیدند که این رضا عطاران خیلی تواناست، خیلی خلاق است، بازیگر خیلی خوبی است.
همه این ها فکر می کنم نشات گرفته از همان نکته ای است که آقای غفوریان اشاره کردند. اصلا متخصص و نگاه تخصصی در زمینه کمدی نداریم.
غفوریان: ما کمدی ساز نداریم. جالب اینجاست که کمدی نویس خوب داریم. اما به دلیل اینکه کمدی ساز خوب نداریم، کمدی نویس ها هم همان چند تا باقی می مانند. فقط یک مهران مدیری را داریم که با تیم نویسنده های خودش مثل خشایار الوند و امیرمهدی ژوله همیشه کمدی می سازد. پیمان ومهراب قاسمخانی هم تخصصی در این حوزه کارهای درخشانی می نویسند. در نهایت می توانیم سروش صحت و ایمان صفایی و … را هم اضافه کنیم. روی هم رفته چند نفر شدند؟ معلوم است وقتی کسی نیست که کمدی ساز تخصصی باشد، کمدی نویس ها هم اینقدر معدود و انگشت شمارند. ما عملا کمدی ساز نداریم. مثلا آقای محمدرضا هنرمند در دوره ای فقط کمدی ساخت و کارهای خوبی هم ساخت. اما متاسفانه این فضا را رها کردند.
سینمای کمدی بسیار وابسته به بازیگرهایش است. در اصل ما اصطلاح «کمدین» را برای بازیگرانی که به صورت تخصصی کار کمدی می کنند، داریم. اما بقیه ژانرهای سینمایی اینقدر وابسته به بازیگر تخصصی در آن ژانر نیستند. مثلا ملودرام، بازیگر تخصصی خودش را به شکلی که کمدی دارد، ندارد. چرا کمدی این خاصیت را خصوصا در ایران دارد؟
بنفشه خواه: من درباره ایران حرف می زنم. شاید ضعف فیلمنامه های موجود در کمدی باعث می شود که بار اصلی کار کمدی بر دوش بازیگر می افتد. به دلیل این که اگر فیلمنامه ای قدرتمند و درست باشد، بازیگر هم یکی از اجزای کار است که به سهم خودش باید به اثر خدمت کند. در متن هایی که ضعیفند، بازیگر مجبور می شود خودش دست به ایجاد کمدی بزند تا بالاخره یک فضای طنز ایجاد کند. اما مثلا متنی که پیمان یا مهراب قاسمخانی می نویسد، خودش به اندازه کافی کمدی هست و بازیگر به راحتی می تواند خودش را به دست سناریو بسپارد و نیازی نباشد که برای ایجاد فضای کمدی زور بزند.
غفوریان: من البته فکر می کنم این پدیده فقط مربوط به ایران نیست. در سینمای آمریکا هم فیلم های خوب کمدی شان، وابسته به کمدین های مطرحشان است. مثلا بن استیلر یا جیم کری هستند که بار اصلی فیلمی کمدی شان را بر دوش می کشند. من فیلم کمدی خارجی زیاد دیده ام. اما آنهایی که ستاره های کمدی و متخصصین بازی کمدی داشته اند، خیلی بیشتر به چشم می آیند تا آنها که بازیگران تخصصی کمدی نداشته اند. حالا این بازیگرها هر کدامشان اثر انگشت و امضای خودشان را در بازی هایشان هم دارند.

  بازیگرهای محبوبتان در حوزه کمدی چه در ایران و چه در جهان چه کسانی هستند؟

غفوریان: من رابین ویلیامز و ویل اسمیت را در حوزه کمدی دوست دارم. در ایران همه بچه های کمدی را دوست دارم. اما واقعا کار رضا عطاران، رضا شفیعی جم، مهران مدیری، سیامک انصاری، مجید صالحی، حمید لولایی و جواد رضویان را دوست دارم. ولی بگذارید در همه ژانرها بگویم. من ژان رنو و رابرت دنیرو را خیلی دوست دارم. این هایی را که همه دوست دارند، من هم دوست دارم (می خندد)؛ در ایران هم پرویز پرستویی و خدابیامرز خسرو شکیبایی را دوست دارم.
بنفشه خواه: من در حوزه کمدی جیم کری را دوست ندارم. هیچ وقت دوستش نداشتم. اما در عوض آدام سندلر و بن استیلر را خیلی دوست دارم. وودی آلن هم خیلی عالی است. در ایران پرویز پرستویی را خیلی دوست دارم.
غفوریان: ببینید وقتی داریم از سینما حرف می زنیم عملا داریم از سینمای آمریکا حرف می زنیم. آنجا سینما در معنای واقعی کلمه یک صنعت است. مثل دنبک که مال ماست، صنعت سینما هم مال آنهاست. سینما در ایران در بهترین حالت می شود «صنعت خاله زنکی سینما»؛

  شما دو نفر نمی خواهید به عنوان یکی از زوج های خوب کمدی دوباره با هم کاری مشترک داشته باشید؟

بنفشه خواه: مهران چند باری خواست کارهایی بکند که متاسفانه نشد.
غفوریان: متاسفانه موقعیت تلویزیونی اش پیش نیامده. شرایط مالی و مدیریتی یک کار خوب پیش بیاید که بتوانیم کاری کنیم. من دوست دارم با بیژن همان مدل قبلی مان را با سبکی تازه احیا کنیم. ما حاضریم کارهای دیگرمان را کنار بگذاریم و با هم چنین کاری را انجام دهیم.

مصاحبه اختصاصی با مهران غفوریان وبیژن بنفشه خواه

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا