حوادث

نقشه هولناک برای رهایی همسر

نقشه هولناک برای رهایی همسر

سالهای قبل من به عنوان افسر جنایی در یکی از شهرهای استان خوزستان کار میکردم. یک روز که در حال بررسی پرونده ها بودم که یک آتش سوزی مشکوکی به ما گزارش شد. من بررسی شواهد به آنجا رفتم. آتش با کمک آتش نشان ها فروکش کرد. صاحب خانه آتش سوزی شده کریم بود که 32 سال سن داشت. در طی صحبتهایی که کریم با پلیس داشت گفت من یک همسر 22 ساله به نام مهشید داشتم که او به محل کارم زنگ زد و در حالی که من نبودم به همکارم گفت قصد دارد از زندگی خودش را راحت کند. جسد زن در خانه پیدا شد و منتقل به پزشکی قانونی شد.
با بررسی هایی که انجام شد جسد زن به کریم داده شد. در مراسم ختم کریم میگفت کاش با او مهربانتر بودم . اگر میدانستم خودش را به آتش میکشد با او بحث نمیکردم. در حالی که برادران کریم میگفتند مهشید زن بد اخلاقی بوده است و یکبار کریم را به جرم نکرده فروش مواد مخدر به زندان انداخت که در نهایت بی گناهیش ثابت شد و کریم آزاد شد.
2 سال گذشت.  تلفن اداره پلیس زنگ خورد. همکارم بود که سال قبل کنارش در خوزستان هم خدمت بودم .او ادامه خدمتش را به شمال رفت. پشت تلفن اشاره به مهشید کرد و پرسید آیا مهشید را به یاد داری که خودش را سوزانده بود؟ گفتم آری. او گفت امروز که متهمی را به زندان منتقل میکردم او را دیدم. با تعدادی پلیس به آن شهر رفتیم و از مهشید سراغ گرفتم .به من گفتند او در بازداشت است. با دیدن او برایم عجیب بود که چطور زنده است؟
مهشید گفت با سن کم با پسر عمویم که 10 سال بزرگتر از من بود  ازدواج کردم. کریم کرد پاکی بود. اما زندگی با او را نمیخواستم. زیرا خیلی بزرگ بود و من جای دخترش بودم. او را دوست نداشتم. در بیست سالگی با یک پسر آشنا شدم که بسیار جذاب بود در حالی که کریم خیلی خشک بود . من عاشق سروش شدم. او شغل بدرد بخوری نداشت. میخواستم از کریم طلاق بگیرم و با سروش ازدواج کنم. شروع کردم به آزار دادن کریم تا خودش جدا شود. اما فایده نداشت. کریم صبرش زیاد بود. برای همین با سروش نقشه کشیدیم تا بدون اینکه کسی متوجه نشود فرار کنیم. ما زن سالخورده ای را دعوت کردیم در واقع این زن را از جمعه بازار پیدا کردیم. او مشکلات زیادی را متحمل شده بود . با روسری من او را خفه کردم و بعد با زنگ زدن به محل کار شوهرم زن را آتش زدیم.

به تهران فرار کردیم. قصد سرقت از یک طلا فروشی را در تهران کشیدیم . من با نقشه به طلا فروشی رفتم و خودم را به جای یک پزشک معرووف در تهران جا زدم و 2 ملیون طلا گرفتم و از محل با سروش فرار کردیم. طلا فروش با پلیس ما را تعقیب کرد. برای همین به شمال گریختیم. سروش به دلیل سرقت کپسول گاز دستگیر شد. وقتی به دیدنش در زندان رفتم یکی از ماموران اهل خوزستان مرا شناخت و دستگیرم کرد. وقتی خبر به گوش کریم رسید غش کرد و برای همیشه از خوزستان به شهر دیگی رفت و به کسی اطلاع نداد. بعد از محاکمه ممهشید به جرم قتل به اعدام محکوم شد و سروش به جرم مباشرت با مهشید به  12 سال زندان محکوم شد. این زن جوان سال 80 دار زده شد.

نقشه جنایتکارانه برای رسیدن به مرد دلخواه

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا