فرهنگ و هنر

نقد کتاب سرگذشت ندیمه مارگارت اتوود

رمان سرگذشت ندیمه

مارگارت اتوود گویی سرگذشت خود را با عنوان «سرگذشت ندیمه» در قالب داستان ارائه کرده است . به اندازه ای تصویر پردازی نویسنده ما به ازای بیرونی دارد که در تک تک جمله ها و واژه های به کار رفته به خواننده همواره احساس همذات پنداری تزریق می شود . خاطرات‌ ندیمه‌ای‌ به‌ نام‌ اُفرد در دوران‌ حکومت‌ تئوکراتیک‌ یک بهانه ای است برای ایجاد اعوجاج متنی در سایش واژه آرایی که اتوود به خوبی آن را روایت کرده است .

نقش زنان در سرگذشت ندیمه

نویسنده‌ در این‌ کتاب‌ در پایان‌ قرن‌ بیستم‌ در آمریکا حکومتی‌ بنا می‌کند که‌ در آن‌ قدرت‌ در دست‌ گروهی‌ از نخبگان‌ جامعه‌ آن‌ روز قرار می‌گیرد که این پدیده اتفاقا روشن بینی مولف را می رساند که نقطه اعجاز در آفرینش های ادبی را به با ور تبدیل کرده است . با همه این تفاسیر سرگذشت ندیمه در فصول مختلف شب ، اهالی خانه و … خواننده را به درون بن مایه های جامعه آشفته ای هدایت می کند که نه تنها از تخیلات مولف سرچشمه گرفته است بلکه مشاهدات عینی و ملموس وی بسیار تاثیر گذار و ستایش برانگیز است . به خوبی می دانیم که زنان در جوامع نقش تاثیر گذاری ایفا می کنند و این حکومت ها هستند که میزان تاثیر گذاری این قشر همیشه مهربان را تعیین می کنند ؛ به همین دلیل به نظر می رسد که اتوود با مهربانی هرچه بیشتر به ستایش این قشر می پردازد اما نه ان ستایشی که به مفهوم زنانه انگاری ختم شود .

منطق در رمان سرگذشت ندیمه

منطق در روایت این رمان به اندازه ای مشهود است که فصل اول آن به مثابه همه آنچه در این کتاب خواهید خواند تلقی می شود . پیرنگ جذاب و البته حساسی بر انگیز یکی از شاخصه هایی است که ادبیات اجتماعی را از سینمای اجتماعی منفک می کند . اگر چه این دو به تعبیری متمم و مکمل یک دیگرند اما مولفه شاخصی که در ادبیات داستانی وجود دارد این است که اگر سرگذشت ندیمه ای به نام اُفرد را خواندیم ایماژهای آن را همانگونه در ذهن تداعی خواهیم کرد که منطبق بر سلیقه شخصی مان باشد و از سوی یک اندیشه واحد همه انگاره های قرار دادی در داستان به تصویر کشیده نمی شوند . اتوود به اندازه ای از این اعجاز بهره برده است که خواننده می تواند برای یک متن چندین تصویر را در ذهن تداعی کند و بنا به همین دلیل مطالعه این کتاب به احاد یک جامعه متمدن پیشنهاد می شود .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی

همچنین بخوانید

یک نظر

  1. شما کاملا اشتباه می کنید. مارگارت آت وود زندگی خودش را در این کتاب نیاورده. قسمت هایی از آن تجربه ی خودش است ولی به هیچ وجهی داستان زندگی خودش نیست. در ضمن مارگارت آت وود اعتقاد دارد زن ها می توانند بد باشند. این طور نیست که زن ها همیشه خوب هستند. هیچ تلاشی در این راستا ندارد کما اینکه در رمان هایش هم بسیار بد هست و هم زن ساده و احمق و هم زن زرنگ و حیله گر و هم زن خوب.
    به نظرم نظر شما از روی متنی به انگلیسی و به اشتباه ترجمه شده. شما قطعا هیچیک از کتاب های آت وود را نخوانده اید و هرگز به مقاله ای و یا گفتگویی با مارگارت آت وود مراجعه نکرده اید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا