فرهنگ و هنر

نقد سلامان و ابسال عبدالرحمن جامی

نقد داستان سلامان و ابسال

سلامان و ابسال از جمله آثار گرانبها در قرن نهم است که از یک سو سرشار از حکایت‌های آموزنده، پیام‌های اخلاقی و مضامین عشقی و عرفانی است که نورالدین عبدالرحمن جامی در روایت منظوم خود نقل کرده و از سویی دیگر بیان گر مهارت و قدرت شاعر است که به زیبایی به رشته تحریر در آورده است. این مجموعه اورنگ دوم از هفت اورنگ جامی است که جزو منظومه‌های رمزی و تمثیلی ادب عرفانی فارسی به شمار می‌رود.

چنین به نظر می‌رسد که داستان سلامان و ابسال نخستین بار از طریق ترجمه یونانی به عربی به دست حنین بن اسحاق عبادی به شرق رسیده است و سپس ابن سینا آن را به صورت قصه‌ای مکاشفه‌ای و عرفانی درآورده و خواجه نصیر الدین طوسی آن را به عربی شرح، بسط و تفسیر کرده است. عبدالرحمن جامی نیز همان روایت حنین بن اسحاق را در 1132 بیت به نظم درآورده است، هر چند که اختلافات جزیی با هم دارند.

وی به پیروی از خواجه نصیر، کوتاه گونه رموز حکایت را شرح و تفسیر کرده است؛ ولی با این وجود در بعضی موارد بـا خواجـه طـوس اختلافاتی دارد. جامی با برداشت‌های ذوقی لطیف و شاعرانه خود رنگ و رویی دیگر به این داستان رمـزی کهن بخشیده است و در حوزه تبیین اندیشه‌های عرفانی خود از این داستان بهره برده است. به عقیده موریسن باید اذعان داشت که اثر جامی، بهترین اثر روایی داستان است. این مثنوی در بحر رمل مسدس محذوف و به نام سلطان یعقوب ترکمان آق قوینلو سروده شده است. بنابر احتمالات سال تصنیف این اثر 885 هجری قمری و یک سال پس از جلوس سلطان یعقوب بوده است.

خلاصه داستان سلامان و ابسال

موضوع داستان شرح دلدادگی سلامان به دایه‌اش ابسال است. روایت جامی از این داستان از احاطه شاعر بر زمینه‌های مختلفی چون ادب، قرآن، حدیث، حکمت و عرفان حکایت می‌کند و وسعت اندیشه و حدود اطلاعات وی را جلوه گر می‌سازد. دکتر زرین کوب متذکر می‌شود که در روایت شیخ کـه بـا روایـات دیگر قصه در جزئیات تفاوت دارد، داستان رمزی است از کشمکش بین عقل و شهوت یا روح و جسد. در روایت حنین بن اسحاق سلامان و ابسال برای فرار از پادشاه، خود را در آب دریا غرق می‌کنند؛ اما در روایت جامی خود را در آتش می‌افکنند. جامی در روایت خود از زاویه دید دانای کل استفاده کرده است و چندان به طور جزیی و دقیق به زمان و مکان نپرداخته است.

مثنوی سلامان و ابسال جامی

مثنوی سلامان و ابسال جامی در پی ارائه مفهوم بازگشت و توبه از طریق بیان رمزی و تمثیلی است. جامی با استفاده مناسب از کارکرد شخصیت‌ها و کنش گران در متن تلاش کرده عناصر روایی و صنعت ادبی را در خدمت تبین آموزه‌ها و باورهای عرفانی خود در آورد و به مخاطب خود عرضه نماید. روایت جامی اگر چه به ساختار قصه‌ها شبیه‌تر است اما به دلیل در هم آمیختگی روایت‌های گوناگون، شکل واحد و قالب قصه مانند خود را کاملا حفظ نکرده و در برخی از موارد به مرز داستان‌های امروز نزدیک شده است. این که در داستان ایستایی وجود ندارد و در آخر شخصیت‌ها تحول می‌یابند به ویژگی داستان نویسی امروزی شبیه‌تر است تا قصه نویسی دیروز، چنان که در روایت جامی هم، تحول شخصیت در وجود سلامان به خوبی دیده می‌شود. در منظومه جامی اگرچه قهرمان وجود دارد ولی هیچ ضد قهرمانی به چشم نمی‌خورد و این با ویژگی کلی قصه‌های قدیم ناسازگار است. به لحاظ شخصیت پردازی سلامان به عنوان شخصیت محوری داستان جلوه گر شده و ابسال، شاه و حکیم در درجه دوم به عنوان شخصیت‌های فرعی مطرح شده‌اند. سلامان قهرمان اصلی داستان است که وقایع مختلف پیرامون وی شکل می‌گیرد. شخصیت سلامان به صورت کلی توصیف شده، تحول و تکوین منطقی ندارد. ابسال به عنوان کم رنگ‌ترین شخصیت در روایت جامی جلوه گر است. وی شخصیتی ایستا دارد، چنان که در سرتاسر داستان عمل یا گفتاری تاثیر گذار در وی مشاهده نمی‌شود. شاه شخصیتی است که دین و عقل را چراغ راه بینش خود قرار می‌دهد و به قوه همت خود از طریق آیینه غیب نما، پی به اسرار انسان‌ها می‌برد. شخصیت وی در کنار حکیم، که می‌توان گفت برجسته‌ترین و بانفوذترین شخصیت داستان است، زوجی متعالی و آرمانی را تشکیل می‌دهد و موانع و مشکلات را برطرف می‌سازد.

نویسنده : زهرا اقایی

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا